بالاخره پس از دو دوره‌ای شدن انتخابات نمایشی ریاست‌ جمهوری، مسعود پزشکیان از درون صندوق‌های جمهوری اسلامی بیرون آمد، شعبده‌بازی مضحکی که این‌بار با اشاره وسواس‌گونه و البته بدون هیچ پیوند واقعی به مسئله زن انجام شد.

پزشکیان با وعده شرایط بهتر برای زنان در وضعیتی از این صندوق‌ها بیرون آمده است که زنان ایرانی در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» برای اولین‌بار در تاریخ جمهوری‌اسلامی نه‌ تنها در عرصه اجتماعی و سیاسی ایران، بلکه به صورت جهانی رویت‌پذیر شده‌اند.

با پیگیری مناظره‌ها و تبلیغات جمهوری اسلامی به راحتی می‌توانستیم به دو نکته برسیم. یک، جمهوری اسلامی در شرایط پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» بیشتر از آنکه به این یا آن نماینده خودش برای این پست حکومتی فکر کند، به پر شدن صحنه نمایش انتخابات فکر می‌کرد. موضوع تنها و تنها این بود که صحنه از حضور نمایشی «مردم» خالی نشود. مردمی که در قاموس جمهوری اسلامی تنها به ابزاری برای ادعاهای خود پیرامون پایگاه اجتماعی‌اش تبدیل شده‌اند و برای جمهوری اسلامی به غیر از این نقش، در قالب هیچ نقش دیگری پذیرفته نشده‌اند.

دوم، ترس شدید جمهوری اسلامی از بازنمایی واقعی مردم پس از قابل مشاهده شدن بیشتر زنان در فضای شهری در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» که حالا در شکل التماس و خواهش کاندیداها از زنان برای اعتماد بیشتر به آن‌ها بروز پیدا کرده بود. پزشکیان حتی برای جلب توجه بیشتر به شکلی البته نادقیق به واقعه کشته شدن ژینامهسا امینی نیز اشاره کرد. اما سوال اصلی باید این باشد، در حکومتی که مردان اسلامیست خاصه با اندیشه اسارت زن بنا کرده‌اند و هرگز در هیچ شرایط و مقطع سیاسی حاضر نشدند از جهنم‌سازی در حوزه نابرابری جنسیتی دست بکشند، قرار است به زنان چه نگاه دیگری انداخته شود؟

زنانی که دقیقا از ابتدای پیدایش جمهوری اسلامی در هر نوعی از سیاست‌ورزی همواره از سطوح اجتماعی و سیاسی جامعه زدوده‌ شدند و با این اقدام، انسجام اجتماعی جامعه ایران تا مرز جنون‌آمیز شاخص شکاف جنیستی ۱۴۳ در میان ۱۴۶ کشور مورد بررسی سقوط کرد. جامعه که قاطبه نیمی از آن با مسئله نمادین و بنیادین حجاب اجباری حتی از رویت‌پذیری ساده اجتماعی محروم ماند و بدین واسطه خود نیز به طرق مختلف در برابر دستگاه و ماشین سرکوب بی‌شکل و از هم گسیخته شد. عمده شکاف‌های سیاسی، اجتماعی، اتنیکی، مذهبی و اقتصادی که جمهوری اسلامی در جریان تثبیت خودش آن‌ها را عمیق کرد، پس از فرمان خمینی و بسیجش برای اجباری شدن حجاب اجباری و ایجاد آپارتاید جنسیتی به شکل سازماندهی‌شده و همراه با سرکوب‌ها و کشتارهای شدید سازماندهی شدند.

حالا نتیجه صندوق‌های جمهوری اسلامی که به دلیل تلاشش برای از سرگیری مذاکرات هسته‌ای با غرب در وضعیت پساجنبشی «زن، زندگی، آزادی» که مذاکرات قطع شده‌اند، قابل پیش‌بینی‌ هم بود، روشن شده است. طالبانی با عنوان اصلاح‌طلب با بسیج اصلاح‌طلب، با همان باری به هر جهتی خاص اصلاح‌طلبان در تمام این سال‌ها و تعهد همیشگی‌شان به حفظ نظام. در عین حال اما جدای از مشارکت پایین زنان، به طور کلی جامعه ایران مشارکتی بسیار پایین در هر دو دوره داشت که با وجود آمارسازی‌های معمول جمهوری اسلامی در هیچ‌کدام از دور‌ها به بر اساس ادعاهای خودشان حتی به ۵۰ درصد نرسید.

انتخاب زنان در این شرایط روشن است: «زن، زندگی، آزادی» به جای نمایش انتخاباتی جمهوری اسلامی

آن‌ها با همه قدرت مالی، تبلیغاتی و توحش سرکوبشان نتوانستند صحنه را به قدری از حضور نمایشی مردم پر کنند، که بتوانند ادعایی بیش از این بکنند. این یعنی «نه» مردم به سیاست صندوقیسم جمهوری اسلامی. از طرفی دیگر همه آنچه در فضای شبکه‌های اجتماعی برای انتخابات سینه می‌زد، غالبا صحنه‌ای مردانه بود. روشن بود که زن در این عرصه حتی تا حد نمایشی کردن فضا برای بالا بردن مشارکت هم قابل بسیج کردن عمومی و خاصه در سطح سیاسی نیست. برعکس، قاطبه زنان فعال مدنی و زنان زندانی به طور مشخص دعوت به مشارکت نکردن در این نمایش مخاطره‌آمیز کردند. انتخاب آن‌ها روش است: «زن، زندگی، آزادی» به جای نمایش انتخاباتی جمهوری اسلامی!

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

جهان‌نما
جهان‌نما
خبر
تیتر اول با نیوشا صارمی

شنیداری

پادکست‌ها