با تایید صلاحیت مسعود پزشکیان از سوی شورای نگهبان و قرار گرفتن نام او در فهرست شش نامزد انتخابات ریاست جمهوری، بار دیگر موضوع مشارکت در انتخابات، به‌ویژه در جریان اصلاح‌طلبان انتخابات‌محور و برخی لایه‌های اجتماعی قهرکرده با صندوق‌های رای مطرح شده است.

صرف‌نظر از گمانه‌زنی درباره میزان اقبال به پزشکیان پای صندوق‌های رای، یک پرسش قابل تامل به فرجام و حاصل ریاست جمهوری محتمل او مربوط است. این پرسش که: در صورت پیروزی نامزد مورد حمایت اصلاح‌طلبان، او به چه میزان امکان تغییر در روندهای مسلط و عمده حکمرانی، و اثرگذاری بر سیاست‌های کلان و کنونی کشور را خواهد داشت.

یک: قدرت متکی به قانون اساسی

برمبنای این اصل، رهبر جمهوری اسلامی تعیین‌کننده‌ سیاست‌های کلی نظام است و این تصمیم پس از مشورت او با مجمع تشخیص مصلحت نظام نهایی می‌شود.
ولایت مطلقه فقیه همچنین منصوب‌کننده فرماندهان عالی نظامی و انتظامی، ازجمله سپاه پاسداران و ارتش است.

شخص اول نظام همچنین شش فقیه شورای نگهبان را منصوب می‌کنند، فقهایی که صلاحیت نامزدهای مجلس خبرگان را تایید می‌کنند و در کنار شش حقوقدان حکومتی، درباره صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری و مجلس، نظر می‌دهند.
گزیش روسای قوه قضاییه و صداوسیما هم از دیگر اختیارات کلیدی و بسیارمهم رهبر جمهوری اسلامی است.

افزون بر این‌ها، مصوبات شورای عالی امنیت ملی، تنها پس از تایید رهبری نظام، قابل اجراست.

و در پایان، مراجعه به آرای عمومی و انجام همه‌پرسی درباره بازنگری در قانون اساسی، با تمام محدودیت‌های قبلی، درنهایت تنها با تایید رهبر جمهوری اسلامی ممکن خواهد شد.

بهزاد نبوی، از چهره‌های اردوگاه اصلاح‌طلبی در ایران، سال‌ها پیش در مصاحبه‌ای تاکید کرده بود: «حداکثر ۱۰ یا ۱۵ درصد از قدرت کشور در اختیار رییس‌جمهور و دولت است.»

دو: قدرت مبتنی بر نهادهای اقتصادی

جدای از «ستاد اجرایی فرمان امام» با ثروت و سرمایه ده‌ها میلیارد دلاری، و ده‌ها شرکت فعال در حوزه‌های مختلف، دست‌کم ۹ بنگاه بسیار بزرگ اقتصادی دیگر، زیرمجموعه رهبر جمهوری اسلامی است: آستان قدس رضوی، ستاد اجرایی فرمان امام، کمیته امداد امام و بنیادهای مستضعفان، بنیاد شهید، بنیاد برکت، بنیاد علوی، بنیاد ۱۵ خرداد و بنیاد مسکن.

در این ساختار تنها چهار نهاد در ایران «۶۰ درصد ثروت ملی را دراختیار دارند: ستاد اجرایی فرمان امام، قرارگاه خاتم‌الانبیاء سپاه، آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان.«

نهادهایی که هیچ‌یک ارتباطی با دولت و مجلس ندارند.

محسن صفایی فراهانی، قائم‌مقام وزیر اقتصاد در دولت خاتمی و نماینده مجلس ششم هم، سهم این بنیادها و مجموعه‌های اقتصادی زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی را ۶۵ درصد تولید ناخالص داخلی کشور برآورد کرده است.
گردش مالی و پولی و محاسبه سود و زیان نهادهای معظم اقتصادی زیرمجموعه خامنه‌ای از نظارت عالی دیگر نهادهای حکومتی، و نیز پرداخت مالیات مصون هستند.

سه: قدرت مبتنی بر سلاح و سرکوب

در ۳۵ سال سپری‌شده از رهبری علی خامنه‌ای، او به‌گونه‌ای فزاینده دستگاه‌های ارعاب و سرکوب را تقویت کرده است. فراتر از آنچه به نقش دادگاه انقلاب و دادگاه ویژه روحانیت و دستگاه قضایی و وزارت اطلاعات مربوط است، در سال‌های گذشته با شکل‌گیری سازمان اطلاعات سپاه پاسداران و سازمان اطلاعات نیروی انتظامی، خامنه‌ای بازوهای سخت‌افزاری قدرت خود را تقویت کرده است.

در کنار این همه، نباید از سازمان‌دادن نیروهای بسیج به‌مثابه بخشی از شبکه نیروهای میدانی ارعاب و سرکوب صرف‌نظر کرد.

بدیهی است که مجموعه فعالیت‌های پنهان موشکی و اتمی در کشور، با هماهنگی شخص اول نظام انجام می‌شود، همچنان‌که فعالیت‌های منطقه‌ای نیروی قدس سپاه پاسداران.

این همه، قدرت سخت‌افزاری و پتانسیل ارعاب و سرکوب قابل توجهی در داخل کشور و تنش‌زایی با شبه‌نظامیان در منطقه و جنگ‌آفرینی ایجاد می‌کند که بدون هماهنگی با شخص اول نظام ممکن نیست.

منتقدان شرکت در انتخابات را غیرموثر و این رقابت را نمایشی می‌خوانند

چهار: اقتدار بر مبنای دستگاه‌های تبلیغاتی

مستقل از آنچه در میدان سیاست‌گذاری و طراحی‌های کلان و راهبردی حاکمیتی و نهادهای اقتصادی و امنیتی زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی می‌گذرد و با دخالت ولایت مطلقه فقیه پیوند خورده است، راس هرم نظام سیاسی شبکه‌ای عظیم از دستگاه‌های تبلیغاتی و تکثیر معرفت دروغین را دراختیار دارد.

علاوه بر جایگاه بی‌رقیب و منحصر به فرد صداوسیمای جمهوری اسلامی، می‌توان به این مراکز و نهادها اشاره کرد: سازمان تبلیغات اسلامی، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌ها، شورای عالی حوزه‌های علمیه کشور، جامعه المصطفی العالمیه، شورای سیاستگذاری حوزه‌های علمیه خواهران، دفتر تبلیغات اسلامی، موسسه آموزشی و پژوهشی خمینی و روزنامه کیهان.

این مجموعه‌های عریض و طویل، جدای از برخورداری از بودجه، به تمامی در خدمت نگاه و سیاست شخص اول نظام، و مشغول به بازتولید و انتشار ایدئولوژی کاذب حکومت و در کار تحریف حقیقت و نشر روایت وارونه هستند.

در کنار این نهادها، نباید اختیارات خامنه‌ای برای منصوب کردن اشخاص حقیقی در نهادهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی جوانان را از یاد برد. نهادهایی که جملگی در خدمت نگاه عقیدتی و رویکردهای ایدئولوژیک شخص اول نظام است.

پنج: جایگاه و کارويژه‌های رییس جمهور

با تصویری که در بالا و به اجمال از جایگاه و دایره قدرت و اختیارات حقوقی رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای مرتبط با او ترسیم شد، پیش‌بینی ابعاد تاثیر و توان رییس‌جمهور در ساختار قدرت، کار دشواری نیست.

رییس جمهور در میانه‌ای از اعمال فشار و پروژه‌های نهادهای حاکمیتی و مناسبات واقعی قدرت، از رهبری نظام گرفته تا سپاه پاسداران و نیروی قدس سپاه، شورای نگهبان و قوه قضاییه، و مجلس برآمده از نظارت استصوابی، و حتی حوزه علمیه، حد محدودی از اثرگذاری بر روندهای سیاسی و اجتماعی و بین‌المللی دارد.

همزمان و در مناسباتی که به عرف سیاسی در جمهوری اسلامی تبدیل شده، رییس‌جمهور برای نهایی‌کردن وزرای خود در برخی وزارتخانه‌ها، ازجمله اطلاعات، کشور، امور خارجه، دفاع، و فرهنگ و ارشاد اسلامی، و نیز برگزیدن معاون اول، با هماهنگی خامنه‌ای اقدام می‌کند.

این همه، به معنای هیچ و یا ناچیز بودن تاثیر رییس قوه مجریه نیست، بلکه به معنای لزوم نگاه و برآورد واقع‌بینانه از گستره توان اوست. وضعی که در عمل، رییس‌جمهور را به بازوی اجرایی خامنه‌ای تبدیل کرده است. مستقل از ابتذال ریاست جمهوری در سه سال صدرنشینی رئیسی در قوه مجریه، حتی حسن روحانی با تمام پیشینه مدیریتی‌اش در جمهوری اسلامی، نتوانست به‌ویژه در دولت دوم‌اش، از زیر سایه خواسته‌ها و سیاست‌های هسته سخت قدرت، خارج شود. پیش از او، احمدی‌نژاد هم با تمام ادعاها، سرکشی‌ها و یاغی‌گری‌هایش، در عمل و در چهار سال دوم ریاست جمهوری، به مقام اجرایی معمولی تبدیل شد. وضعی مشابه، گریبان محمد خاتمی را در دولت اصلاحات گرفت.

چنین است که سخن گفتن از «رییس‌جمهوری» در نظام سیاسی غیردموکراتیکی با عنوان و مضمون «جمهوری اسلامی» نسبتی با واقعیت‌های ساختار سیاسی و چهارچوب‌های حقوقی حاکمیت برقرار نمی‌کند. به‌ویژه آن‌که چنین رییس‌جمهوری، بعد از اعمال نظارت استصوابی شورای نگهبان و مهر تایید کانون مرکزی قدرت، امکان ورود به رقابت انتخاباتی پیدا می‌کند.

از این زاویه، حتی با فرض پیروزی پزشکیان، و نشستن او بر صدر قوه مجریه، به دشواری می‌توان به تغییر روندهای کلان حکمرانی و سیاست‌های عمده و جاری در کشور خوشبین بود.

نامزد مورد حمایت اصلاح‌طلبان حتی خود اذعان کرده که در حوزه متوقف‌کردن گشت‌های ارشاد و طرح نور و تلاش برای تحمیل حجاب اجباری، قولی نمی‌دهد. هم‌چنان‌ که آزادی زندانیان سیاسی را هم در حوزه اختیارات رییس‌جمهوری نمی‌داند.

سخن آخر: برای آن‌ها که به کنشگری در چهارچوب جمهوری اسلامی می‌اندیشند، دل‌بستن به تغییر رییس‌جمهور، تنها از زاویه نگاهی حداقلی و پیشگیری از بدتر شدن شرایط، قابل فهم و توجیه خواهد بود. اما برای آن‌ها که گذار از جمهوری اسلامی، و گذار به دموکراسی را به مثابه راهبرد و پروژه اقدام سیاسی تعریف کرده‌اند، حضور در انتخابات فرمایشی و نمایشی، یا شبه‌انتخابات، بی‌معنا خواهد بود، و نتیجه‌ای جز کاستن از سرمایه اجتماعی و مخدوش‌کردن توان نیروهای اجتماعی حامی گذار، و آسیب به استراتژی درازمدت برای تاکتیک موقت، نخواهد داشت.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

میراث ناملموس - فصل دوم
خبرها
شاهد تاریخ - فصل سوم
خبرها

شنیداری

پادکست‌ها