خوار وخفیف شمردن ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهور اوکراین در روز ششم اسفندماه و در نطقی عجیب از ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه به اوج خود رسید. او رهبران اوکراین را «دارودسته معتاد و نئونازی» خواند و از تمایل به برقراری حکومتی جدید در اوکراین سخن گفت.
بسیاری از خود میپرسند که ولادیمیر پوتین چگونه میتواند رژیم اوکراین را تغییر دهد و حکومتی مطیعتر و دستنشانده در کییف مستقر کند؟
وبسایت کانورسیشن با استناد به وقایع تاریخی به پاسخ به چنین سوالی پرداخته است.
حتی پیش از حمله تمامعیار روسیه به اوکراین، بسیاری تحلیلگران به تاریخ پناه برده بودند تا از مقاصد پوتین سر در بیاورند. برخی درباره امکان یک «یالتا جدید» هشدار دادند که به کنفرانس یالتا ۱۹۴۵ که اروپا را به بلوک شرق و غرب تقسیم کرد، اشاره دارد. برخی از احتمال یک «مونیخ» جدید، با اشاره به توافقنامه مونیخ ۱۹۳۸ خبر دادند. توافقی که با هدف جلوگیری از وقوع جنگ جهانی دوم به امضا رسیده بود و بهنوعی بر سیاستی مماشاتگرایانه دلالت میکند.
ممکن است که ولادیمیر پوتین در این حمله، از دیگر بخش تاریخ اوکراین، که دیربازی است به فراموشی سپرده شده و همچنین از سیره پیشینیان بلشویکش الهام گرفته باشد.
بلشویکها، جناح چپ حزب سوسیالدموکرات کارگر روسیه بودند که بهرهبری ولادیمیر لنین و در نوامبر ۱۹۱۷، کنترل حکومت در روسیه را در در دست گرفتند و در پی آن، به حزب حاکم در روسیه شوروی و بعدتر، اتحادیه جماهیر شوروی تبدیل شدند.
در دسامبر ۱۹۱۷ در خارکیف، دومین شهر بزرگ اوکراین، بلشویکها اوکراین را یک جمهوری شوروی خواندند و حکومت تشکیل دادند. اما این حکومت از مشروعیت برخوردار نبود؛ در اوایل همان سال، اوکراین، بالاترین مقام ملی، شورای «رادا مرکزی» را بنیان نهاده بود. رادا از حمایت اجتماعی گسترده برخوردار بود و از سوی دولت موقت در روسیه که در جریان انقلاب فوریه ۱۹۱۷ در این کشور بر سر کار آمده بود، به رسمیت شناخته شده بود.
«رادا مرکزی»، سلطه بلشویکها بر اوکراین، پس از کودتای نوامبر ۱۹۱۷، را به رسمیت نشناخت. مدارک رادا نشان میدهد که این شورا، جمهوری خلق اوکراین را بهعنوان بخشی خودمختار از فدراسیون روسیه تلقی میکرد. خودمختاری اوکراین مورد تایید بلشویکها نبود، اما میدانستند که نادیده گرفتن حق مردم اوکراین بهشکل عیان و آشکار، با مخالفت گسترده روبهرو خواهد شد؛ پس حکومتی دستنشانده در خارکیف بر سر کار آوردند.
مهم است بدانیم که ایجاد حکومت خارکف، از طریق اشغال پیشین خارکف بهدست سربازان بلشویک بود که میسر شد. اما وجود دو حکومت در اوکراین، بهچشم دیگران در خارج این کشور، بهنوعی درگیری داخلی در اوکراین به حساب میآمد، در حالی که در حقیقت حکومت خارکف بهدست بلشویکهای روسیه اداره میشد. بلشویکها در نهایت به جمهوری خلق اوکراین در کییف حمله کردند که به فرار «رادا مرکزی» از این کشور انجامید.
ممکن است هرگز نفهمیم که آیا پوتین در حمله روسیه به حاکمیت اوکراین حقیقتا از چنین واقعهای متاثر بوده است یا نه. اما تشابه آشکاری بین این دو واقعه وجود دارد.
دستگاه پروپاگاندای پوتین
وقایع دسامبر ۱۹۱۷ همچنین به فهم اینکه چگونه اکثریت مردم روسیه برای حمله کنونی این کشور به اوکراین مجاب شدند کمک میکند.
آنانی که رسانههای داخلی روسیه طی ماههای اخیر را دنبال کرده باشند میدانند که مقامهای روسیه از دشمنی روبهافزایش اوکراین نسبت به دو جمهوری خودخوانده دونتسک و لوهانسک در منطقه دونباس در شرق اوکراین، اظهار نگرانی کرده بودند. اوکراین اتهامات روسیه درباره چنین تخاصمی و انباشتن نیروهای اوکراین و آتشباران نزدیک مرز دونباس را انکار میکرد.
اما آنچه اوکراین میگفت برای مخاطب پوتین در داخل روسیه که تحتتاثیر دستگاه پروپاگاندای او قرار دارد اهمیت چندانی نداشت. حتی گروه بزرگی از اوکراینیها هم تحتتاثیر چنین پروپاگاندایی قرار گرفته بودند. این امر تا حدودی بهعلت دسترسی آسان به رسانههای روسیه در داخل اوکراین بود.
اینچنین توجیهاتی در سال ۱۹۱۷ هم با موفقیت عمل کرده بود. در آن زمان، همچون سال ۲۰۲۲، جنگ را بهعنوان مسالهای داخلی نشان دادن، بهمنزله هشداری به جهان بود که این جنگ باید بدون دخالت خارجی صورت بگیرد. اما نکته جالب این است که با نگاه به گذشته نیز، «رادا مرکزی» توانسته بود با حمایت نیروهای آلمانی در بهار ۱۹۱۸ به کییف بازگردد. پس نقش دخالت خارجی در این رویداد را نمیتوان بهکلی نادیده گرفت.
درسی از تاریخ
با وجود تمامی تشابهات در این دو واقعه در سال ۱۹۱۷ و ۲۰۲۲، بعید است که پوتین بتواند موفقیت پیشینیان بلشویک خود در بر سر کار آوردن دولتی دستنشانده و به رسمیت شناساندن آن در خارج از مرزهای اوکراین را بار دیگر تکرار کند. دستکم دو دلیل برای این امر وجود دارد.
اول اینکه، جمهوری اوکراین در سال ۱۹۱۷ ارتش درستی نداشت. اوکراین در سال ۲۰۲۲ کشور متفاوتی است که در کوره سالها جنگ در منطقه دونباس، آبدیده شده است.
اوکراین موسسات امنیتی خود را نیز بهشدت تقویت کرده است. همچنین در دسترس بودن اطلاعات کشورهای غربی درباره مقاصد روسیه به اوکراین مجال داد تا زرادخانه تسلیحاتی جدی و مهمات را پیش از حمله روسیه به این کشور فراهم ببیند. دفاع روبهرشد از قلمرو و واحدهای داوطلب نیز در کنار نیروهای مسلح اوکراین نقشی کلیدی در دفع نقشه «حمله رعدآسا» کرملین بازی کردهاند.
دوم اینکه، وجود رسانههای اجتماعی و اینترنت، جنگ روسیه با اوکراین را از مسالهای داخلی فراتر برده است. در حالی که مخاطب داخلی در روسیه در بند پروپاگانداست، انتشار اخبار جنگ و جنایات جنگی نیروهای روسیه در خاک اوکراین، چشم بستن به روی آن را برای جامعه بینالملل دشوار کرده است. مردم، منزجر از مشاهده حمام خون به راه انداختن در وسط اروپا، دستهدسته به خیابانها میآیند تا دولتهایشان را به حمایت از اوکراین وادارند.
اوکراینیها در سال ۱۹۱۸ هم نشان داده بودند که پیروزی کوتاهمدت بلشویکها، آن موفقیتی نبوده که بلشویکها برای خود در نظر داشتند. در سال ۲۰۲۲، اوکراین حمایت جهانی گستردهتری دارد و هر چه پوتین بیشتر بر این جنگ پافشاری کند، روسیه بیشتر به انزوا رانده خواهد شد.