مغز انسان، هوشمندانه اطلاعات پیچیده اجتماعی را ساده‌سازی و مدیریت می‌کند

مغز انسان برای پیمایش در دنیای پیچیده روابط اجتماعی، از «واحدهای بنیادی» پایه استفاده می‌کند. یافته‌های یک مطالعه‌ تازه که محققان دانشگاه کالج لندن (UCL) انجام داده‌اند، نشان می‌دهد چگونه سیستم عصبی ما قادر است حجم عظیمی از اطلاعات تعاملات اجتماعی را پردازش و مدیریت کند.

بر اساس گزارش مدیکال اکسپرس، این پژوهش که به تازگی در مجله نیچر منتشر شده، به بررسی نحوه پردازش اطلاعات مرتبط با تعاملات گروهی در مغز انسان می‌پردازد.

نتایج این پژوهش نشان می‌دهد مغز روشی هوشمندانه برای مدیریت این اطلاعات پیچیده دارد و به جای ذخیره‌سازی اطلاعات هر فرد به صورت جداگانه، مغز از «واحدهای بنیادی» اطلاعاتی استفاده می‌کند.

این واحدهای بنیادی در واقع الگوهای تعاملی خاصی هستند که می‌توانند با یکدیگر ترکیب شوند و درکی جامع از موقعیت اجتماعی ایجاد کنند.

به گفته دکتر مارکو ویتمن، نویسنده اصلی این مقاله از دانشکده روانشناسی و علوم زبان دانشگاه کالج لندن و مرکز روانپزشکی محاسباتی و تحقیقات سالمندی مکس پلانک، انسان‌ها موجوداتی اجتماعی هستند که قادرند پویایی‌های اجتماعی بسیار پیچیده و متغیر را دنبال کنند، که این امر مستلزم صرف انرژی ذهنی عظیمی برای به خاطر سپردن نه تنها افراد مختلف، بلکه روابط متنوع بین آن‌ها است.

ویتمن در ادامه می‌افزاید: «برای همگام شدن با یک تعامل گروهی در زمان واقعی، مغز ما باید از میان‌برهای ذهنی استفاده کند، راهکارهایی که به افراد کمک می‌کنند سریع‌تر تصمیم بگیرند تا انبوه اطلاعات موجود را فشرده و ساده کند، با سیستمی که پیچیدگی را به حداقل می‌رساند و در عین حال با انعطاف‌پذیری، جزئیات را حفظ می‌کند.»

در این پژوهش، تیمی از دانشمندان دانشگاه کالج لندن و دانشگاه آکسفورد با استفاده از تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی (fMRI)، فعالیت مغزی ۸۸ شرکت‌کننده را حین انجام یک بازی ساده ثبت کردند.

در این آزمایش، شرکت‌کنندگان در حالی که در دستگاه اسکنر قرار داشتند، مجموعه‌ای از اطلاعات درباره عملکرد خود، یک هم‌تیمی و دو رقیب‌شان را در یک بازی ساده دریافت می‌کردند. آن‌ها می‌بایست این اطلاعات را به خاطر می‌سپردند تا بتوانند به پرسشی در مورد مقایسه عملکرد بازیکنان مختلف پاسخ دهند.

دکتر ویتمن توضیح می‌دهد: «ما می‌خواستیم بررسی کنیم آیا مغز ما از یک چارچوب مرجع «فرد-محور» استفاده می‌کند که در آن بخش‌های خاصی از مغز عملکرد هر بازیکن را جداگانه پیگیری می‌کنند، یا از یک چارچوب مرجع «ترتیبی» بهره می‌گیرد که در آن اطلاعات به همان ترتیبی که دریافت می‌شوند، پردازش می‌شوند. نتایج ما نشان داد که مغز انسان در واقع از هر دو روش استفاده می‌کند، اما آنچه جالب توجه است، توانایی مغز در ساده‌سازی و تبدیل تمام این اطلاعات پیچیده به واحدهای کوچک‌تر و قابل فهم است.»

محققان موفق شدند الگوهای خاصی از فعالیت در مغز را شناسایی کنند. این الگوها نشان‌دهنده چندین «واحد سازنده» مشخص بودند. هر واحد سازنده، نماینده الگویی از تعامل بین بازیکنان محسوب می‌شد.

برای مثال، یکی از این واحدهای سازنده، اطلاعاتی را درباره عملکرد فرد شرکت‌کننده و هم‌تیمی‌اش نسبت به تیم رقیب نگهداری می‌کرد. هنگامی که تفاوت عملکرد بین دو تیم افزایش می‌یافت، فعالیت مغزی مرتبط با این واحد سازنده نیز بیشتر می‌شد.

این الگوهای خاص فعالیت در قشر پیش‌پیشانی مغز مشاهده شدند. این ناحیه از مغز در تصمیم‌گیری و رفتارهای اجتماعی نقش مهمی ایفا می‌کند.

پژوهشگران بر این باورند که این واحدهای سازنده اساسی، الگوهای تعاملی را نمایندگی می‌کنند که در بسیاری از موقعیت‌های مختلف اجتماعی مشترک هستند.

دکتر ویتمن در این باره می‌گوید: «همانطور که ما در زندگی مهارت‌های اجتماعی را توسعه می‌دهیم، مغز ما نیز الگوهای تعاملی خاصی را یاد می‌گیرد که بارها با آن‌ها مواجه می‌شویم. این الگوها احتمالا به صورت واحدهای سازنده در مغز ما جای‌گذاری می‌شوند و برای شکل‌دهی درک ما از هر محیط اجتماعی، با یکدیگر ترکیب می‌شوند.»

این یافته‌ها نشان می‌دهد که مغز انسان راهکارهایی هوشمندانه را برای مدیریت چالش‌های شناختی در تعاملات اجتماعی پیچیده توسعه داده‌است.

سیستم عصبی ما به جای پردازش جداگانه تمام جزئیات مربوط به هر فرد و رابطه، از چارچوب‌های ساده‌تر و قابل ترکیب استفاده می‌کند. این چارچوب‌ها با هم تلفیق می‌شوند تا تصویری جامع از پویایی‌های اجتماعی را شکل دهند.

این مطالعه درک عمیق‌تری از چگونگی مقابله مغز با محدودیت‌های پردازش اطلاعات ارائه می‌دهد. مغز با فشرده‌سازی اطلاعات به «واحدهای سازنده» پایه، منابع شناختی خود را بهینه می‌کند. این روش در عین حال انعطاف‌پذیری لازم برای سازگاری با موقعیت‌های اجتماعی تازه را حفظ می‌کند.

با شناخت بهتر از نحوه پردازش اطلاعات اجتماعی در مغز، محققان می‌توانند رویکردهای نوینی توسعه دهند. این رویکردها می‌تواند به افرادی که در روابط اجتماعی با مشکلاتی روبرو هستند کمک کند. همچنین می‌تواند به طراحی سیستم‌های هوشمندی منجر شود که قادرند به شیوه‌ای مشابه انسان، تعاملات پیچیده را درک و پیش‌بینی کنند.