قتل حکومتی مهساژیناامینی در شهریور ۱۴۰۱، هزاران زن و مرد را در جایجای ایران به خیابان کشاند، کسانی که ماهها در خیابانها رو در روی ماموران حکومتی مسلح ماندند و خیزش «زن، زندگی، آزادی» را شروع کرده و رقم زدند.
خیزشی که تاکنون که دو سال از آن گذشته همچنان به راه خود ادامه میدهد، هرچند به شکلی دیگر.
اما دست بردن به ریشه تبعیض و استبداد، همان مقدار که حکومت را ترساند، مشعل خیزش مهسا را نیز فروزان نگه داشت؛ با چهرهها و نامهایی که توانستند با همراهی با حرکت مردم ماندگار شوند. این خیزش در قالب این چهرهها و نامها تکرار و تکثیر شد اما به آنها محدود نماند.
نامها و چهرههای بسیاری از فرهنگ و هنر، سیاست، ورزش و فعالان مدنی و مذهبی در این دو سال حجاب از سر برداشتند و همراه این جنبش شدند، نگاهی به برخی از آنها گستردگی و رشد جنبش مهساژینا را نشان میدهد.
صدیقه وسمقی؛ فقیه آوانگارد
خیزش مهسا هنجارها، عادتها و اعتقادات گروه کثیری از مردم را دستخوش تغییر کرد. این خیزش بخشی از افراد مذهبی که خود به پوشش حجاب معتقدند را بر آن داشت که راه خود را از حکومت جدا کنند.
بخشی از شهروندانی که به حکومت نزدیک بودند، در جریان این خیزش از جمهوری اسلامی عبور کردند و برخی هم مانند صدیقه وسمقی، فقیه و اسلامپژوه معتقد به حجاب، حجاب از سر برداشت و گفت و نوشت: «مرگ مهسا امینی مرگ حجاب در جمهوری اسلامی است.»
صدیقه وسمقی معتقد است تحمیل حجاب در جمهوری اسلامی یک بازی سیاسی بیهوده است و دیگر نمیخواهد با حکومتی که از یک تکه پارچه، ابزار سرکوب زنان را می سازد، همصدا و همشکل باشد.
این زن اسلامپژوه که چندینبار در خیزش مهسا بازداشت شده، بدون حجاب اجباری به زندان رفت و در حبس هم از قبول پوشیدن آن خودداری کرد. او الگویی برای همه زنان شد، زنانی که آزادی و کرامت انسانی را باارزشتر از هر عقیده مذهبی و اعتقاد سیاسی میدانند.
بازیگران؛ تکثیر مبارزه با هنر
آن روز سرد زمستانی سال ۹۶ که ویدا موحد در خیابان «انقلاب» تهران شال سفیدش را بر چوب کرد و بر روی پست برق رفت، کسی فکرش را نمی کرد ادامه مقاومت مدنی زنان که بعد از انقلاب ۵۷ شروع شده بود با نام ویدا به نقطه عطفی تبدیل شود، و پس از پنج سال به خیزشی انقلابی در سال ۱۴۰۱ برسد.
خیزش انقلابی نظم موجود را هدف قرار داد و گروههای مرجعی مانند هنرمندان و چهره ها به آن پیوستند و از حرکت بزرگ مردم پشتیبانی کردند.
ترانه علیدوستی، هنگامه قاضیانی، افسانه بایگان، کتایون ریاحی، فاطمه معتمدآریا، مریم بوبانی، باران کوثری، آبان عسکری، رخشان بنیاعتماد و و بسیاری نامهای دیگر از عرصه هنر.
ایستادگی و پیوستگی این چهرههای شناختهشده با زنان و دختران، نه تنها حکومت را عصبانی کرد، بلکه مقامها و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را وادار کرد به هر بهایی که هست از آنها انتقام بگیرند، برایشان پروندهسازی کند، دست به تهدید ببرد و یا مانند ترانه علیدوستی متوسل به حبس کردن آنها در زندان شود. بسیاری از این هنرمندان هنوز هم ممنوعالکار و ممنوعالتصویر هستند. خانه سینما اعلام کرده که سیصد فعال عرصه سینما هنوز و بعد از دو سال و پس از اعتراضات سالهای اخیر پروندههای باز قضایی دارند.
در این بین هنگامه قاضیانی که در برداشتن شالش و بستن موهایش- که در خیزش مهسا به نمادی برای پا نهادن در مبارزه تبدیل شد-هنوز هم در یادها مانده است. او را به نهادهای امنیتی فراخواندند که توبهنامه امضا کند، او اما بر همان عهد و پیمان ماند اگرچه، ممنوعالتصویرش کردند و از ادامه پخش فیلمهایش در شبکه نمایش خانگی جلوگیری کردند. مجازاتی که وزیر ارشاد پیشین بارها بر آن تاکید کرد و گفت جایی برای زنان بدون حجاب در سینمای جمهوری اسلامی نیست.
اما زنان هنرمندی که نماد استبداد حکومت را از سر برداشتند عقب ننشستند؛ هنوز هم باران کوثری و رخشان بنیاعتماد با پوشش اختیاری در مراسم رسمی و جلوی دوربینها ظاهر میشوند.
پس از آنکه زنان و دختران به خیابان آمدند و پیش از گذشته مرئی شدند و چشم در چشم حکومت دوختند و روسریها را آتش زدند، جمهوری اسلامی فکر نمیکرد سالها تلاشش برای ایدئولوژیک و سیاسی کردن سینما با این اقدام زنان بازیگر به محاق برود و اینگونه بر صورتش کوبیده شود.
فریاد مشترک رهایی در کافه، رستوران و خیابان
اگرچه حکومت بار دیگر گشتهای ارشاد را به خیابانها فرستاده و دختران و زنان را با ضرب و شتم به گوشه بیمارستانها میفرستد، اما دیگر هیچ چیزی به قبل از مهسا باز نگشته و باز نخواهد گشت.
جامعه آن جامعه قبل از مهسا نیست. چهره خیابانها با زنانی بدون پوشش تحمیلی حکومت تغییر کرده، تمرین روزمره «زن، زندگی، آزادی» سرمشقبسیاری از خانوادهها شده است؛ پدران پشت دختران، شوهران پشت زنان، برادران پشت خواهران، این خیزش انقلابی را زندگی میکنند.
دیدن رستورانها و کافهها با زنان و دخترانی که پوشش اختیاری دارند، برگزاری گالریها و کنسرتها با زنان و مردانی که به حق پوشش باور دارند همگی دستاورد این خیزش است.
اما آنچه که لبخند پیروزی بر لب همراهان این خیزش میآورد، دیدن رویدادهای فرهنگی- تفریحی است که زنان در آن بدون پوشش اجباری، هنرنمایی میکنند. در کافهها استندآپ کمدی میکنند، ساز مینوازند، در خیابانها میرقصند و یا فیلمهایی سینمایی میسازند و بازی میکنند.
همین عید نوروز امسال بود که ویدیوهای فراوانی از رقص و شادی مردم در اماکن عمومی منتشر شد؛ و البته حکومتی که در انتقام برای بسیاری از افراد به خاطر آن پرونده قضایی گشود.
نور و صدای «زن، زندگی، آزادی» در سینما
بعد از خیزش مهسا، فیلمسازان و بازیگرانی که تکلیف خود را با خود، با کارشان و با حکومت روشن کردند شروع به ساخت آثار سینمایی زیرزمینی با پوشش اختیاری کردهاند، آثاری که هیچوقت تصور نمیشد روزی در فضای تحت حکومت جمهوری اسلامی ساخته و نمایش داده شود.
این پدیده وزیر ارشاد دولت رئیسی را به اعتراف وا داشت؛ جایی که گفت دیدن فیلمهای بدون حجاب به پدیده «آزاردهنده» تبدیل شده است.
در این میانه کانون فیلمسازان مستقل ایران در سال ۱۴۰۲ فیلمی با نام «من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر» را به جشنوارههای بینالمللی برد؛ فیلمی که به محدودیتها و فشارهای سانسور حکومتی در ایران نه محکم گفت و بازیگران آن با پوشش اختیاری و بیپروا داستان مردمان واقعی داخل ایران را نمایش میدهند.
فیلم دیگری هم با نام «کیک محبوب من» همین مسیر را پیش گرفت و عوامل ساخت آن ضوابط تولید جمهوری اسلامی را به هیچ گرفتند و کار خود را کردند.
بر صخرههای استبداد
در خیزش مهسا، زنان ورزشکار در رشتههای مختلف هم از سکوی استبداد بالا رفتند و مشعل آزادی از پوشش تحمیلی حکومت را دست گرفتند.
یکی از نامهای پیشرو در این حوزه الناز رکابی، ورزشکار ایرانی بود که چند ماه پس از آغاز این خیزش، در فینال مسابقات سنگنوردی آسیا در کره جنوبی بدون حجاب اجباری شرکت کرد و پس از بازگشت به ایران ممنوعالخروج شد و درنهایت با سپردن وثیقه توانست عازم مسابقات ایتالیا شود.
و یا شیوا امینی، بازیکن تیم ملی فوتسال ایران به طرفدارانش خبر داد که به دلیل گرفتن عکس با پوشش اختیاری در یک بازی دوستانه در خارج از ایران برای همیشه از حضور در تیم ملی محروم شده است.
نام این زن ها بسیار شده است، زنان بیلیاردبازی که از شرکت در مسابقات چین محروم شدند و همچنین زنان رزمیکار ایرانی در مسابقات آسیایی ازبکستان که تصاویر بدون حجاب اجباریشان دل حکومت را حسابی سوراند و همچنین ورزشکارانی چون درسا درخشانی عضو تیم ملی شطرنج که در یک مسابقه خارج از کشور آنهم با هزینه شخصی بدون حجاب حاضر شد برای همیشه از حضور در تیم ملی شطرنج ایران منع شد. رییس فدراسیون شطرنج او را تهدید کرده بود که با او «جدی ترین برخوردها» خواهد شد.
پایان شب سیه سپید است
خیزش «زن، زندگی، آزادی» که برای به دست آوردن برابری و آزادی قد علم کرد، مرکز ثقلش مقاومت مدنی در برابر حجاب اجباری بود؛ همان پاشنه آشیل جمهوری اسلامی که چهار دهه با آن زنان را سرکوب کرده است.
خیزش مهسا در این دو سال نشان داد به عقب برنگشته و از بین نرفته، بلکه نهادمند و پویا نفس میکشد، هرچند گردنش زیر چکمههای خودکامگی له میشود.