«در پروندهی محیطزیستیهای حیات وحش پارسیان، پنج نفر هم در جنوب بازداشت شدند و برای گرفتن اعتراف هم به شدت شکنجه شدند. همان اوائل بازداشتها هم، اسم برخی از آنها مثل حسن راغ، عارف زارع و محمد زارع در رسانهها منتشر شد.»
«اما چیزی که تا حالا گفته نشده این است که برای گرفتن اعتراف دروغ، در اطلاعات سپاه هرمزگان، روی پای حسن راغ اسید پاشیدند. دیگر بچههای بازداشتی جای زخم را روی پای حسن دیدهاند و هنوز هم جای زخم باقی مانده است، اگر قانونی هست بفرمایید این را بررسی کنید.»
این بخشی بسیار دردناک اما اندک از اطلاعات جدیدی است که از پروندهی محیطزیستیهای حیاتوحش میراث پارسیان به دست ایران اینترنشنال رسیده است. پروندهای که با بازداشت نزدیک به ۵۰ فعال محیطزیستی در دی، بهمن و اسفند ۱۳۹۶ گشوده شد و با مرگ کاووس سیدامامی، یکی از این بازداشتیها در زمان بازجویی در بند ۲الف سپاه در اوین، توجه افکار عمومی به آن جلب شد.
در این مجموعه گزارش که در ۴ بخش منتشر خواهد شد پرونده میراث پارسیان را مرور میکنیم و به ابعاد ناگفتهای از این پرونده میپردازیم که کمک میکند تصویر دقیقتری از نظام سرکوب و نقش دستگاه امنیتی و منافع آن از این سرکوب به دست بیاوریم.
موسسه حیات وحش میراث پارسیان
موسسه حیات وحش میراث پارسیان را ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ تعدادی از علاقهمندان به حیاتوحش با محوریت مراد طاهباز و با حضور کاووس سیدامامی تاسیس کردند. موسسهای غیرانتفاعی که ۶ سال پس از تاسیس و با تلاش آقای سیدامامی در سال ۱۳۹۴ وارد لیست سازمانهای مردم نهاد (NGO) وزارت کشور شد.
هدف اصلی موسسه، حفاظت از حیات وحش و تنوع زیستی در ایران بود و تمرکزش را بر روی گونههای پستانداران بزرگ جثهی در معرض انقراض و خطر گذاشته بود. البته نتیجه چنین تمرکزی، با توجه به اینکه حفظ گونه در خطر به معنی حفظ زنجیره غذایی وابسته به اوست، عملا در خدمت حفظ زیستگاه این گونهها بود و به حفظ تمام زنجیره غذایی او یاری میرساند.
موسسه پارسیان بودجه زیادی نداشت و جز در یک مورد (تهیه بروشوری آموزشی برای محیطبانان) هیچ بودجهای از سازمانهای دولتی دریافت نکرد و بیشتر به کمکهای مردمی از ثورتمندان و هنرمندان (مثلا پرویز تناولی با حراج برخی از آثارش به نفع میراث به موسسه کمک مالی کرد)، بودجههای موردی و کوچک سازمان ملل و ثروت شخصی و البته ارتباطات گسترده مراد طاهباز متکی بود.
دفتر موسسه در خیابان کریمخان هم به صورت رایگان در اختیار آنها بود. موضوعی که بعدا و هنگام برخورد سپاه با موسسه پارسیان موجب شد مالک آن ساختمان از سوی اطلاعت سپاه آزار و اذیت زیادی ببیند.
موسسه پارسیان علاوه بر اینها، از طریق چاپ کتاب برای کودکان، کمک به انتشار کتابهای علمی در حوزه حیاتوحش، سرمایه گذاری در نشریات علمی و شرکت در همایشهای مرتبط در داخل و خارج ایران، انتشار مقاله به زبانهای فارسی و انگلیسی درباره محیط زیست و گفتگوهای رسانهای، درباره حیات وحش ایران، معضلات و راهکارهای حفاظت از آن آگاهیسازی میکرد.
میراث پارسیان علاوه بر اینها با موسساتی همچون انجمن جهانی حفاظت از حیاتوحش، برنامه توسعه سازمان ملل و موسسه پنترا که هدفش حفاظت از گربهسانان در دنیا است همکاری مستمر داشت. همکاریهای علمی که اطلاعات سپاه مدعی شد مصداق همکاری امنیتی با بیگانه و جاسوسی موسسه میراث پارسیان است.
میراث پارسیان همچنین همکاری تنگاتنگی با سازمان حفاظت از محیط زیست ایران داشت و همه پروژههای آن با همکاری و نظارت آنها تعریف و اجرا میشد. میراث به سازمان محیط زیست گزارش سالانه میداد و با معاونت محیطزیست طبیعی، دفتر حیات وحش، مدیران پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده همکاری داشت. علاوه بر اینها، دفتر هومن جوکار برای مدیریت پروژه یوز در سازمان محیط زیست قرار داشت.
پروژههای حیاتوحش پارسیان
از جمله پروژههای اصلی میراث پارسیان که از سال ۱۳۹۱ شروع شد حفاظت از یوزپلنگ آسیایی، درذخیرهگاه زیست کره توران بود. در پیوند با همین پروژه، خانه یوز در روستای قلعه بالای شاهرود نزدیک پارک ملی توران هم راهاندازی شد که در اختیار مستندسازان و گردشگران علمی گذاشته میشد.
در چارچوب همین پروژه، موسسه در توافقی با برنامه توسعه سازمان ملل (UNDP) متعهد شد به صورت غیرنقدی (تخصیص کارشناس، ارائه امکانات فنی همچون دوربینهای تلهای و پشتیبانی) و کمک نقدی، در مجموع یک صد هزار دلار به پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی کمک کند.
از دیگر کارهای موسسه، ساختن آبشخور در مناطقی بود که زیستگاههای حیات وحش گرفتار خشکسالی بودند و حق آبه حیات وحش هم به شیوههای مختلف مصادره یا از دسترس آنها خارج شده بود. در همین چارچوب، پروژهای برای حفاظت از گوسفند وحشی لارستان در تپههای گرم و خشک جنوب استان فارس و غرب استان هرمزگان در موسسه تعریف شد. این گونه منحصربهفرد متاثر از شرایط زیستی در منطقه خیلی گرم، کوچکترین گونهی گوسفند وحشی در کل دنیا است.
برای پایش، فراهم کردن زیرساختهای حفاظتی و احداث منابع آبی برای این گونه، تعاونی روستایی برای حفاظت از قوچ و میش لارستان در همان منطقه تشکیل شد که هنوز هم فعال است. حسن راق که در ابتدای این گزارش به نام او اشاره شد اهل همین منطقه است و از همیاران محلی است که در شکلگیری یک منطقه حفاظتشده مردمی برای این گونه نقش داشت و کارش در زمان بازداشت، تغذیه آبشخورهای این گونهی در معرض خطر در منطقه بود.
یک پروژه دیگر موسسه، حفاظت از پلنگ ایرانی در پارک ملی گلستان بود. پروژهای که ادامه فعالیتهای مرتبط با آن، از جمله مواردی بود که در پرونده بازداشتیهای موسسه پررنگ شد و به عنوان موارد اتهامی روی آن مانور زیادی داده شد.
مطالعات نشان میدهد که پلنگ ایرانی نه فقط در پارک ملی گلستان، که در چند جای دیگر کشور از جمله در کُردستان و کرمانشاه و در نزدیک مرز ایران و عراق هم ممکن است پراکنده باشند. در تلاش برای یافتن رد احتمالی یوزپلنگ و پلنگ، امیرحسین خالقی به سرپرستی تیمی به مناطق اورامانات، کوسالان و شاهو رفت و در همکاری با انجمن مردمنهاد نچیر، جای دست پلنگ را هم در منطقه شناسایی کردند.
یک پروژه دیگر با کمکهای کوچک دریافتی از (UNDP) انجام شد و مرحوم خانم لاله دارایی مسئولت آن را بر عهده داشت پروژه حفاظت از دُلفینهای جنگل حرا در آبهای قشم بود. در این پروژه، قایقرانهای محلی برای شیوه نزدیک شدن به دلفینها برای جلوگیری از آسیب دیدن آنها آموزش می دیدند.
سرکوب حیاتوحش پارسیان
تا پیش از شروع فاز برخورد با موسسه حیاتوحش پارسیان و رسانهای شدن نام موسسه و همکارانش، موسسه جز برای علاقهمندان و فعالان این حوزه، برای کسانی که هم که صرفا اخبار محیطزیست و حیات وحش ایران را دنبال میکردند، به یک دلیل خاص نامی آشنا بود. از سال ۱۳۹۲، خرید دو مجوز شکار قوچ از سوی موسسه پارسیان و به حراج گذاشتن آن برای کسب درآمد، انتقاداتی را متوجه میراث پارسیان کرده بود.
موسسه استدلال میکرد که مجوز شکار محدود و کنترلشده برای شکار گونه نر و پیر قوچ تاثیری روی جمعیت گونه ندارد و از طریق درآمد فروش مجوز شکار میتوان پول لازم برای حفاظت از گونه و تمام اکوسیستم آن تامین کرد. در مقابل، منتقدان میگفتند این به معنای فروش حیاتوحش ایران به شکارچیان پولدار کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس است.
این انتقادات از مجموعه یادداشتهای یک روزنامهنگار حوزه محیطزیست در یک وبسایت شروع شد، اما در رسانههای داخلی صرفا به مساله انتقاد از فروش مجوز شکار قوچ ختم نشد.
همزمان تابعیت سهگانه مراد طاهباز و ارتباطات گسترده او با چهرههای مختلف در حوزههایی متنوع به اتهاماتی علیه او دامن زد که در جمهوری اسلامی بیسابقه نیست. مراد طاهباز از سوی کیهان به ارتباطات خاص با اسرائیل و جاسوسی برای این کشور متهم شد. بعدتر دامنه این اتهامات گستردهتر شد و در ماههای منتهی به بازداشت اعضای این موسسه، در رسانههای امنیتی همچون فارس و تسنیم، چندین شبه گزارش امنیتی درباره موسسه پارسیان منتشر شد.
نه موسسه حیات وحش پارسیان و نه مراد طاهباز به صورت فردی به این اتهامات پاسخی ندادند. مدیران موسسه در آن مقطع به این نتیجه رسیدند که از پاسخ دادن به این اتهامات خودداری کنند. سکوتی که در نهایت آنان را از آنچه قرار بود اتفاق بیفتد، حفظ نکرد.
اواخر دیماه ۱۳۹۶ و با بازداشت مراد طاهباز، پروژه برخورد عملی با مجموعه میراث پارسیان کلید خورد. پیش از این تاریخ و از اوائل پائیز همان سال، اطلاعات سپاه با ممنوعالخروج کردن مراد طاهباز و احضار او برای بازجویی در خانههای امن، جمعآوری اطلاعات درباره این پرونده را شروع کرده بود.
اطلاعات سپاه در این مدت، از طریق مراد طاهباز و یا با تماس مستقیم، ریز اطلاعات موسسه، جزئیات تکتک پروژهها، همکاران و ارتباطات موسسه را دریافت کرد. این اطلاعات البته به بهانه درخواست سمن، دفتر سازمانهای مردمنهاد وزارت کشور، دریافت میشد اما هنگام تماس تاکید میشد که اطلاعات نه به دفتر سمن که در فلان خیابان و یا بهمان آدرس تحویل شود. در نهایت ۲۱ دیماه مراد طاهباز از بازجویی بازنگشت و پس از تماس همسرش، همکارانش اطمینان یافتند که او بازداشت شده است.
مدیران موسسه با این تلقی که اشتباهی صورت گرفته است، تصمیم گرفتند موضوع رسانهای نشود تا اشتباه اصلاح شود و خودشان او را آزاد کنند. تصمیمی اشتباه که تقریبا در تمام مدت بازداشت اعضای موسسه، کم و بیش از سوی همه افراد مرتبط با بازداشتیها (به جز کتی رجبی، خواهر سام رجبی) ادامه یافت و ناخواسته این امکان را به دستگاه امنیتی داد که بازداشتیها و خانواده آنها را با فراغ بال بیشتری زیر فشار بازجویی و شکنجه روحی و جسمی ببرد.
پس از بازداشت مراد طاهباز، اطلاعات سپاه کانکسی مقابل دفتر موسسه پارسیان مستقر کرد و آنجا را ۲۴ ساعته زیر نظر گرفت. حضور ماموران سپاه آنجا علنی بود و همزمان حملات هکری به ایمیل و حسابهای کاربری اعضای موسسه در شبکههای اجتماعی شروع شد. مرتب پسوردها هک شده و دوباره تغییر مییافت. در جریان این حملات، ایمیل هومن جوکار به طور کلی از دسترس او خارج شد.
شیوه بازداشت اعضا موسسه هم در نوع خود بسیار عجیب بود. دو هفته بعد از بازداشت مراد طاهباز، ماموران امنیتی با جمعی از اعضا فعال و پیشین موسسه تماس گرفتند (کسی مثل سام رجبی دو سال بود با موسسه کار نمیکرد) و از آنها خواستند برای نوشتن تعهد به دفتر موسسه مراجعه کنند و همزمان از خانواده طاهباز خواستند برای آزادی او سند بیاورند. تعدادی از اعضا و همکاران موسسه که در تهران بودند با خوشحالی از پایان فشارها و آزادی مراد طاهباز به دفتر موسسه مراجعه کردند و همه به طور همزمان همانجا بازداشت شدند.
کاووس سیدامامی را هم که همراه خانوادهاش به سفر شمال رفته بود به بهانهای به یک کلانتری محلی کشانند و همانجا بازداشت کردند. طاهر قدیریان را در کرمان و عبدالرضا کوهپایه را هم در بندرعباس بازداشت کردند. آقای کوهپایه، مهندس شاغل در بندر رجایی بود و کارمند یا همکار موسسه میراث نبود و تنها ارتباطش با میراث پارسیان و جرمش این بود که از عکسهایی که بر حسب علاقهاش از حیات وحش گرفته بود در موسسه استفاده شده بود.
بعد از مدتی هم، چند همیار بومی دیگر موسسه را که کارشان آبرسانی به آبخورهای درست شده برای قوچ و میش لارستان بود، همانجا بازداشت کردند. در گردشکار پرونده گفته شده منطقهای که پروژه قوچ ومیش لارستان در آن اجرا میشد، منطقه حساس نظامی بود. ادعایی بیاساس، چون در بازدید از منطقه، رئیس محیطبانی و محیطبانان منطقه، تیم همیاران موسسه را همراهی کردند. تعاونی روستایی تشکیل شده برای انجام این پروژه هم با همکاری و نظارت اداره محیطزیست لارستان و سازمان محیطزیست هرمزگان ثبت شده بود.
پروندهای برای تمام فصول؛ میگیریم، میکشیم، شکنجه میدهیم و باج میخواهیم(۲)
پروندهای برای تمام فصول؛ میگیریم، میکشیم، شکنجه میدهیم و باج میخواهیم(۳)
پروندهای برای تمام فصول؛ میگیریم، میکشیم، شکنجه میدهیم و باج میخواهیم(۴)